امیرطاهاامیرطاها، تا این لحظه: 10 سال و 2 ماه و 25 روز سن داره

قصر خاطرات امیرطاها

تولدت مبارک

امیرطاهای نفس و عمر مامان تولدت مبارک یک سال از ورودت به دنیای من و بابا گذشت و تو بزرگتر شدی هرروز زندگی مارو شاد و شادتر کردی روزها و شبها با شیرینی و سختی خاص خودش گذشت و اما هرروز خدارو هزار هزار بار شکر میکنیم که فرزند سالم و شاد و باهوشی به اسم امیرطاها بهمون عنایت کرده و من، مادرت ؛ از خدای عزیزم ممنونم که با دادن تو بهم غم‌ها و غصه‌هامو ازم دور کرد از خدای خوب و مهربونی که امیرطاها رو بهم داده عاجزانه خواهش میکنم همه ی بچه‌ها رو سالم و سلامت نگه داره و تو مراحل زندگی و تحصیل و کار موفق و سربلندشون بکنه، امیرطاهای من رو هم همین طور گلم بااینکه تولد شما امروز بود ولی به خاطر بابابزرگت مجبور شدیم جمعه...
19 بهمن 1393

اولین آذرماه ِ کمی سرد

امیرطاهای گلم ببخشید وبلاگتو با تاخیر آپدیت میکنم آخه شما کلی کنجکاو شدی و اصلا اجازه نمیدی لپ تاپ رو باز کنم یه کمی هم خودم و بابایی و شما با فاصله سرما خوردیم که درگیر سرماخوردگی ها بودم و بعد از اون هم یک ماهی میشد که داشتم آماده میشدم برای جشن تولدت و فرصتی برای پشت کامپیوتر نشستن نداشتم اما قول میدم زود زود آپ کنم تا برسم به امروز و اما شما تمام کلماتی که ماه پیش یگفتی رو ترک کردی و فقط مامان و بابا رو میگی 16ام آذرماه دوتا دندون بالایی هات هم دراومد و الان 4تا دندون داری از میز و مبل راحت میگیری و بلند میشی وایمیستی و راه میری و یهو تلپ میخوری زمین و اما تا دیر نشده برم سراغ عکسها تخم بلدرچین یه صبحونه ی خوشمز...
19 بهمن 1393
1